یگانه جونیگانه جون، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
امیر حسین امیر حسین ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات دوگلم

بدون عنوان

1393/7/20 15:43
نویسنده : مامان هاجر
151 بازدید
اشتراک گذاری

اولین روز مهر رفتن امیرحسین به موسسه خلاقیت نکا خیلی خوشحال بودی از خونه موقع رفتن تو کلاس گریه رو شروع کردی میگفتی مامانی بامن بیا نمیشد که من بیام تو کلاسمربی تون افسانه جون باکلی ناز کردن تو رو برد تو کلاس صدای گریه هات که تو بغل افسانه جون بودی ازپشت پنجره میشنیدم اشکام کمکم داشت میومد ولی خجالت میکشیدم چون مادرا بودن تو از همه کوچیک تر بودی تو کلاستون یک ساعت گریه کردی بعد که از کلاس امدی بیرون چشمای خوشگلت قرمز بود  من فکر میکنم تو مهد احساس امنیت نمیکردی فکر میکردی میخوام بزارمت وبرم چون همیشه مجبورم برا چند روز بزارمت پیش مادری وبرم تهران ببخشید گلم باید برم نمیشه مادر جونم از من بیشتر مواظبت هست گلم فردابرای بردن مهد تو دلم گفتم به مادر جون بگم ببره تو رومهد که گریه هات ونبینم ولی مادر جون خونه نبود شانس اوردی بردمت مهد گریه هم میکردی مجبور شدم برگردم مغازه بعد دو هفته هم که میری مهد هنوزم بعضی وقتا افسانه جون میگه گریه میکنی مادر جونت وصدا میزنی راستی افسانه جون میگفت امیرحسین بهش گفته که امیرحسین جیگر افسانه جونه هرچی تو مهد یاذ میگرفتی برای مادر جون تعریف میکردی بعد مادری برای من میگفت امیر امروز تو مهد این کارا رو کرده

ببین با چشمات چیکار کردی تازه به من میگفتی زنگ بزن از نازیتا بپرس گریه کرد تو مهد کودک

اینم جایزه روز اول

کاردستی عید قربان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)