خاطرات مشهد واول مهر
سفر یک روزه به مشهدیگانه و دختر عمه ش
پارک بابا امان توی مسیر مشهد
امیر حسین و سما کوچولو بچه ی خاله سحر
تولد دایی جون
امیر جون وفخری جون مدیر مدرسه
روز اول رفتن امیر حسین توی دلم غصه ی گریه هاش بود همینم شد دو روزی
گریه میکرد این پسره سرویس
مدرسه شم خودم بودم توی راه باید به گریه هاش گوش میکردی هر چی هم
براش میخریدم قول میداد گریه نکنه
به مدرسه که میرسید یادش میرفت باز گریه ش شروع میشد
یگانه که خانمی شده کلاس پنجم میره
مدرسه ی
امیرحسین
نازیتا و امیر حسین توی راه مدرسه
یگانه توی راه پله ی خونمون
امیر حسین عاشق طبل زدن این روزا کارش شده همین کیف و کول میکنه
میگه دارم طبل میزنم برام بزرگ شدم طبل اینقدری بخریا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی