یگانه جونیگانه جون، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
امیر حسین امیر حسین ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات دوگلم

پارک ملل

    اینم از عکس اخر از پارک که بر گشتیم شب شده بود منم باید میرفتم مغازه که خیلی هم دیر شده بود یگانه  غذایی که تو یخچال بود گرم کرد میز اماده کرد من وصدا کرد که بیام شام بخورم یه کمی روی کابینت و بهم ریخته بود ولی بازم خوشحال شدم که دیگه بزرگ شده اول ازش تشکر کردم ولی بهش گفتم تو درس خودت وبخون من به کارای خودم میرسم ...
23 آذر 1393

عکس های مشهد تابستان 1393

تابستان 1393 با عمه وعمو حسن رفته بودیم مشهد به امیر فکر کنم خیلی خوش گذشت چون فقط گریه میکرد هرچی خواست براش خریدیم یگانه جونم با مامانی تو موج های ابی به یگانه خیلی خوش گذشت خدای من یگانه از هیچ ارتفاهی تو سرزمین موج های ابی نمیترسید همه بازی ها رو چند بار سوار شد مامانی فقط نگاه میکرد یگانه شناهم خیلی بهتر از مامان بلد بود حسابی خوش گذشت بهش بازار هم رفتیم پاساز پروما از هتل ما تا پاساز 1 ساعت راه بود با ماشین رفتیم فقط دور زدیم یگانه وامیر وبابایی حسابی خرید کردن مشهد امیر حسینم حسابی شیطنت میکرد تو بازار سوار چرخ دستی بود     ...
1 آبان 1393

بدون عنوان

اولین روز مهر رفتن امیرحسین به موسسه خلاقیت نکا خیلی خوشحال بودی از خونه موقع رفتن تو کلاس گریه رو شروع کردی میگفتی مامانی بامن بیا نمیشد که من بیام تو کلاسمربی تون افسانه جون باکلی ناز کردن تو رو برد تو کلاس صدای گریه هات که تو بغل افسانه جون بودی ازپشت پنجره میشنیدم اشکام کمکم داشت میومد ولی خجالت میکشیدم چون مادرا بودن تو از همه کوچیک تر بودی تو کلاستون یک ساعت گریه کردی بعد که از کلاس امدی بیرون چشمای خوشگلت قرمز بود  من فکر میکنم تو مهد احساس امنیت نمیکردی فکر میکردی میخوام بزارمت وبرم چون همیشه مجبورم برا چند روز بزارمت پیش مادری وبرم تهران ببخشید گلم باید برم نمیشه مادر جونم از من بیشتر مواظبت هست گلم فردابرای بردن مهد تو دلم گف...
20 مهر 1393

عکس باغ وحش ساری

  امیرویگانه وقتی حیوانات باغ وحش میدیدن ازشون خوششون میومد ولی من وبابا فقط از طوطی خوشمون امده بود هم رنگاشون قشنگ بود هم خیلی بامزه بودن ...
18 مهر 1393

خاطرات دریا دو گلم

غروب خورشید کنار دریا خیلی زیباست         موقع برگشتن امیر مگه از اب بیرون میومد بابا بغلش کرد اورد تو ماشین   ا ین دو تا قلبی که مامانی درست کرد براتون خیلی قشنگ شده بود         شما دو تا رو ببین چه عشقولانه     قربون خنده هات بشم گلم خدا کنه همیشه شاد باشین عزیزم     چه جوری موج قلباتون ومیبره نگاه میکردین ...
28 مرداد 1393

تولد رقیه جون وکلی شادی

تولد دختر دایی رقیه بود خاله جون الهام براش کیک وشمع وکلاه خرید با مادر جون وعمو حسین وخونواده مارفتیم خونشون براش تولد گرفتیم خیلی بهتون خوش گذشت که اخر تولد امیر دسته گل به اب داد یه گلدون زندایی رو شکوند یگانه هم گوشواره شو گم کرد کلی اخر شب گشتیم تا پیداش کردیم اینام عکسای تولد خانواده گی   ...
10 مرداد 1393